طاها طاها ، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 51 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
بابا فرامرزبابا فرامرز، تا این لحظه: 61 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
وبلاگوبلاگ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

طاها پسر خوب مامان

طرز تهیه چیپس میوه در منزل

ابتدا ۱ لیوان شکر رو با ۳/۴ لیوان آب بذارید ۵ دقیقه بجوشه. در این مدت میتونید میوه ها تون رو چیپس کنید. تقریبا میشه از هر میوه ای استفاده کرد و همه شون خوب جواب میدند. فقط سعی کنید موز ها و توت فرنگی هاتون سفت باشند که چیپسهاتون فرم خودش رو خوب حفظ کنه   برای سیب، من سیبهای “گرنی اسمیث” رو پیشنهاد میکنم چون سفت تر و ترد تر و ترش مزه هستند و بهتر جواب میده. البته این سیبها کیلویی ۴۰۰۰ تومنه و تقریبا دونه ای ۱۰۰۰ تومن میشه. من سیب قرمز و زرد رو هم امتحان کردم ولی باز مزه سیب سبز رو ترجیح میدم. برای بریدنش ابتدا وسطش رو با این کاتری که توی تصویر میبینید و برای دلمه ها ازش استفاده میشه، خالی کنید. بعد برشهای یک اند...
17 آذر 1392

کاربردهای جالب پوست تخم مرغ

    فکرش را بکنید از پوست تخم‌مرغ قبل از آن که راهی سطل زباله یا کمپوست ‌شوند، چه استفاده‌های عجیبی  می‌توان کرد. ۱ – جلوگیری از گرفتگی لوله‌های فاضلاب ریختن مقداری پوست خرد شده تخم‌مرغ روی صافی فلزی سینک، باعث تمیزی و جلوگیری از گرفتگی لوله‌ها می‌شود. آن‌ها همچنین مانع از عبور مواد جامد و رهایی از چربی‌های داخل لوله‌ها می‌شوند. ۲ – به عنوان پاک‌کننده مقداری از پوست تخم‌مرغ را همراه با پودر ظرفشویی روی سطح لک شده بریزید و با اسفنج آن را تمیز کنید. در صورتی که بخواهید داخل ظرفی دردار را تمیز کنید، می‌توانید مقداری پوست تخم&zwn...
17 آذر 1392

ببرغمگین

ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است لاكپشت پير غمگين است  سار غمگين، باز غمگين است گرچه ميمون مي پرد بالا و پايين، باز غمگين است نه صداي زوزه ي گرگي  نه غريو غرش شيري  فكر جنگل، فكر دريا، آسمان آبي پرواز  برده از لب ها، آرزوي خواندن آواز بلبل و موش و عقاب و مار غمگين است باغ وحش شهر ما بسيار غمگين است
17 آذر 1392

من دیگه خجالت نمی کشم...

    احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدن اونجا از کنار مامانش تکون نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کنه. هر چه قدر هم که مامانش بهش می گفت پسرم برو با بچه ها بازی بکن فایده ای نداشت.  احسان کوچولو روی یکی از دست هاش یه لک قهوه ای بزرگ بود، اون همیشه فکر می کرد که اگه بقیه بچه ها دستش رو ببینن مسخره اش می کنن بخاطر همین همیشه خجالت می کشید و دوست نداشت که با هم سن و سال های خودش بازی کنه. یه روز احسان به مامانش گفت: من دیگه پارک نمیام. مامان احسان گفت: چرا پسرم؟ احسان گفت: من خجالت می کشم با بچه ها بازی کنم آخه اگه برم پیششون اون ها من رو بخاطر لکی که روی دستم هست مسخره می کنن. مامان احسان...
17 آذر 1392

قایم باشک

قایم باشک چه عالیست           بهتر از این بازی نیست           چشم می زاره یک نفر           می شمره از یک تا بیست          قایم می شن بچه ها          این گوشه و اون گوشه          می گرده دنبالشون          زود می گه:دالی موشه منبع:  کتاب بازی ها جورواجورند (نی نی کتاب)   ...
17 آذر 1392

جوجه کوچولو ناشناس

روزی از روزهای خوب خدا فیل بزرگی در کنار رودخانه مشغول آب بازی بود که یک چیز عجیب و گردی پیدا کرد. آن را با خرطومش برداشت و چون نمی دانست چیست حیوانات جنگل را خبر کرد و به آنها نشان داد. خانم مرغه گفت: آن تخم یک پرنده است و احتیاج به مادری دارد تا از آن نگهداری کند. حیوانات جنگل تصمیم گرفتند تا به خانم مرغه کمک کنند یکی سنگ آورد، یکی برگ درخت جمع کرد و خانه ای برای خانم مرغه ساختند. هر روز هم یکی از حیوان ها برای خانم مرغه به نوبت آب و غذا می آورد. چند هفته گذشت تا جوجه کوچک و زیبایی تخم خود را شکست و از آن بیرون آمد. حیوانات که هیجان زده بودند آمدند تا ببینند او چه پرنده ای است ولی این جوجه کوچک شبیه به هیچکدام از پرنده های جنگل نبود....
17 آذر 1392

سفینه فضایی و سفر به غدیر

سعید و سعیده سوار بر سفینه زمان شده بودند. این خواهر و برادر می خواستند از قرن پانزدهم هجری قمری به چهارده قرن پیش سفر کنند. آن دو تصمیم داشتند   سعید و سعیده سوار بر سفینه زمان شده بودند. این خواهر و برادر می خواستند از قرن پانزدهم هجری قمری به چهارده قرن پیش سفر کنند. آن دو تصمیم داشتند به دورانی برگردند که رسول خدا در آن زندگی می کرد. سعید و سعیده می خواستند به اولین سال های حکومت اسلامی بازگردند و گزارش مفصلی از ماجرای غدیر خم را برای بچه های قرن بیست ویکم گزارش کنند. پنج، چهار، سه، دو، یک. . .بالاخره سفینه زمان از ایستگاه مرکز تحقیقات تاریخی به گذشته دور پرتاب شد. کودکانی که در ایستگاه ماهواره ای حاضر بودند با اشتیاق ت...
17 آذر 1392

کتاب های جدید

  روی هر کتاب که می خواهی کلیک کن و آن را بخوان صدای پنجره اسم من علی اصغر است استقبال آخرین سخن بعد از آن صدای آسمانی تولد نخودي سکه های پیروزی شاخه ها در باد ريشه ها در خاك قصه هاي شيرين موش و گربه ( شیخ بهائی) نگهبان چشمه پائیزیها صدای پنجره پولک نقره ای شاخه ها در باد ريشه ها در خاك بعد از آن صدای آسمانی زندانی شب گرگ و خرگوش خاله خاله جان بابا مهربان سکه های پیروزی خواهران گمشده مرغ قشنگ تپلی قصه دو تا لاک پشت تنها گل پری غنچه پری گریزان از باد عمو نورو...
16 آذر 1392